جمع كردند و پس انداز... همه!
ما ولي خرجِ زيارت كرديم
چه نيازيست به دريا؟! وقتي
كه به چشمانِ تو عادت كرديم
مشهدِ خونم اگر كم شده است
دستِ من نيست...حياتم با توست!
چنته ام خاليِ خاليست...ولي
مطمانّم كه نجاتم با توست... .
.
ما ، نَه #آهو شده ايم از "همّت"
نَه #كبوتر شده ايم از "پاكي"
كاش #آهوترِ صحنت باشيم
با تو، هم خاكي و هم افلاكي!
شورِ آن "جامعه خواندن" در صحن
غمِ اين جامعه را بُرد از ما
وعده ي "مَن دَخلَ في حِصني... "
ميرساند به تو آخر ما را
بگُذارند براي اهلش
هرچه را جز حرَمت در دنياست
جانِ جانت... به جوادت سوگند
كربلا حاجت ما زائرهاست
.
دنبال آشوبند و خونريزي
گرگاي وحشيِ جنايتكار
نفرين به خوانخوارانِ مستكبر
نفرين به نسلِ شومِ استكبار
اين كدخداي بي خدا ،هرشب!
روياشو توي خواب ميبينه
فکر میکنه دنیا تو دستاشه
عاقبت آدم كشي، اينه
قابيل ،تو كاخِ سيا، دفنه!
خون برادرها ولي زنده ست
نابودن اما حس نكردن كه
ديگه رسيدن به تهِ بن بست!
پشت تمومِ اين گروهك ها
النصره و القاعده...داعش
رو ميشه دست اين حراميها
اين غده هاي رو به افزايش!
فرمان رهبر، روي چشم ماست
كه ريشه ي دشمن، تو آتيشه
سردار روزاي نبرد اينجاست!
هر وعده ا ي ميده همون ميشه
ماه شباي تار ما، عشقه !
سرمايه ي اين مملكت،جونه!
سيد علي، لب تر كنه، حتي
يك گرگ هم زنده نميمونه
|
مهمان شما در #نمايشگاه_كتاب
با اين سه جلد مجموعه شعر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
1-#آخر_شخص_مفرد
مجموعه 150 رباعی
انتشارات #سوره_مهر
چاپ دوم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
2- #زلف_ضريح
مجموعه غزل آييني
#انتشارات_جمهوری
سالن1-راهرو 4-غرفه41
جديد .
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
3- #آیینه_کاری
مجموعه شعر آيينى
انتشارات #هزاره_ققنوس
سالن 2-راهرو7-غرفه 1245
جديد
#عارفه_دهقانی
|
|
استقبال فاطمیه
شعر عاشقانه مذهبی ...یادآوری حقایق عشق
چادر عبایی بر سرم دارم
با روسری سبک لبنانی
رنگ جماعت نیستم...اصلا!
رنگ تو هستم! خوب میدانی
من قرص ماهم را نمیخواهم
جز تو کسی دیوانه اش باشد
اصلا نباید ابروانم هم
پیدا شود از زیر پیشانی
عاشق ترت هستم زمانیکه
حتی شده یک تار مویم را
که سرزده از روسری,...آرام
با دستهای خود بپوشانی
تو ریش را با ریشه اش داری
هم ظاهر و هم باطنت ناب است
کم کم مرا با خود یکی کردی
ای عشق تدریجی و طولانی
ما بیت ناب مذهبی هستیم
من، فاطمی...تو، حیدری...آری
ای کاش روزی کربلا باشیم
یک نیمه شب...با چشم بارانی!
غزلی برای قاری شهید:________________
حیف از تو و لبخندِ تو. ای لحن داودی
وحی آمد انگار آن دمی که در منا بودی
میخواستی قاریِ الرّحمنِ خود باشی
میخواستی باور کنم حاجی! به این زودی...
این حنجره، خاموش! اما رو به آبادی ست
آن خنجرِ آل سعودی رو به نابودی!
از او توقع نیست یک جو غیرت و ایمان
وقتی نمیخیزد از این کنده دگر دودی
.
.
.
ای گرگِ دیوانه!ببین ماهِ مرا کُشتی
نفرین به نَسلت! تسلیت دارد مگر سودی؟!
در استقبال ماه محرم...با غزل مثنوی هدیه به شهزاده علی اکبر
ای نسخه ی برابر اصل پیمبری
آیینه ی محمد و بازوی حیدری !
ای بهترین محدثِ شبهای حادثه!
لب باز کن که شمس و قمر هست مشتری!
لیلا ، تبِ تو را به جگر داشت یوسفم
داغ است در هوای تو بازار دلبری
قربان لحن پرسشی ات ای عصای دست!
" این راه, بر حق است..." خودت مطمئن تری!
ای اولین شهید بنی هاشم! السّلام
ای شهد تازه ای که رسیده و نوبری...
.
.
.
چندیست رازهای مگو در زبانم است
گاهی بهانه ی بغلت ورد جانم است
لب باز کن...زبان به زبان گوش کن مرا
سیراب از معارف آغوش کن مرا
باور کن از تو تشنه ترم جان من !علی!
خاتم بنوش...آه! سلیمانِ من! علی!
آرامتر برو...که به دنیای بعد تو
" اُفٍّ لکِ " بگویم از اینجای بعد تو
.
.
.
یا ایُّها العزیزِ دلِ مضطرِ حسین
یا ایُّهاالمزمّلِ خون پیکرِ حسین!
از بینِ تیغِ هلهله ها رهسپار شو
ای جان زخم خورده ی خاکسترِ حسین
حیَّ علی الغزل! ...که نه... اینها رباعی اند!
این قطعه های روشن دور و بر حسین
هرجا نگاه میکنم از تو نشانه ایست
هستی و نیستی! نفسِ آخرِ حسین!
یک لحظه چشم باز کن ای رودِ جاری ام
ای چشمه ی جگر...علیِ اکبرِ حسین
.
.
.
لختی بخند و لخته ی لب را جواب کن
با بوسه ای محاسن من را خضاب کن
تسبیحِ دانه دانه ی من! جانِ بر لبم!
ای رازِ سر به مهرِ نفس های زینبم!
" عون و محمد"ش تویی و عشق بی حدش!
اصلا عجیب نیست اگر بشکند قدش
آیینه کاری است سراپای قتلگاه!
دستِ عبا به دست بنی هاشم است...آه!
حجاج منا
با لبان تشنه زیر آفتاب
در کنار یک پدر...
بال بال میزند پسر
جاری اند جرعه های آب!
آه حاجی شهید من
ای سپید من
حال پیکرت چقدر آشناست
گرچه که "سر"ت به نیزه نیست
سرنوشت تو شبیه شاهدان کربلاست
و رباعی...
در چشم منا، دگر نمیآید خواب
هم راه، شده بسته بر ایشان، هم آب
دیدند غریب است حسین...از عرفات
رفتند به سمت کربلا با ارباب
برای 175 شهید غوّاص

یوسفم! یونس آمدی ز سفر
چهره ات بی نشان تر از جانت!
دستِ خود را جدا نکرد از تو
بندِ سرسختِ روی دستانت
آه ای شاه ماهیِ دریا!
رود ,حاجت طلب شد از تو...ولی
عمقِ گودال ,پُر شد و نرسید
دستِ اروند هم به دامانت
خاکِ سرخِ "ابوفلوس" آنروز
175 دفعه تپید
در کدامین تپش، رها شد و رفت
نَفَس آخر از گریبانت؟
عطش و دست بسته و گرما
آب و گودال و مادرت زهرا
کربلای چهار و خاطره ها
مانده در گیسوی پریشانت
من و اعماقِ نفسِ بی احساس...
تو و اوجِ شرایطی حساس...
دست من را بگیر ای غواص!
جانِ دریادلان به قربانت!
پانوشت:پستها ی سال 93 و ابتدای 94 خود بخود از وبلاگم حذف شدند.احتمالااز تبعات خرابی بلاگفا است.!
نقد سه گانی
نقد سه گانی من در سایت فراخبر
عارفه دهقانی
خوانش یک سهگانی و چند نقد و نظر پیرامون آن:
شعری زیبا و بیهمتا یا ساده و معمولی؟!

یادداشت دبیر صفحه؛
همچنانکه در پیشانی این صفحه میخوانید، سهگانی سرایی درایرانزمین سابقهای مفصل و منفصل دارد. این قالب شعری به دلیل سادگی و سهلالالوصول بودن، از هزاران سال پیش در کشور ما مورد توجه شعرا و هنرمندان بودهاست اما هجوم اعراب و اقبال عمومی اهل قلم به قوالب شعری عرب موجب شد تا قرنهای مدید درحوزهی ادبیات رسمی از قالب شعری سهگانی(خسروانی)، خبری نباشد. خوشبختانه با احیای مجددی که از سوی شادروان اخوان ثالث با سرودن نوخسروانی اتفاق افتاد،
زمینه برای توجه عمومیتر به آن فراهم شد. با مروری برآثارمنتشرهی شعرای ایرانی درسالیان اخیر، متوجه میشویم که امروزه حدودا بیش از 100 شاعر شناخته شده دراین قالب طبعآزمایی میکنند. آنچه دراین صفحه میخوانید یک سهگانی است با عنوان پرواز؛ نمونهای گویا از سهگانی امروز از دکتر عارفه دهقانی، شاعرهای که پیشتر نیز سهگانیهای زیبایی او را خوانده و شنیدهایم. جمعی از سهگانی سراهای امروز پیرامون این سروده اظهار نظرکردهاند که خلاصه و ویراستهی آن را تقدیم حضورتان میکنیم؛
پرواز
دکتر عارفه دهقانی
...................................
کودکی در دفترش طرح کبوتر زد؛
برگهها بال کبوتر شد
دفترش پر زد!
................................
محسن نوزعیم
این سهگانی بسیار دلنشین است؛ با قافیه و ردیف یک و سه. از آنجا که "کودک" همیشه نماد پاکی و معصومیت است، شاعر با آوردن این واژه اول یک تلنگربه ذهن وارد میکند و احساسات خواننده را بر می انگیزد. ما میدانیم که دفتر، برگهایش سفید است و کبوترها هم اکثریت پرهایشان سفید است، یک ارتباط بسیار منسجم و قوی بین این دو برقرار شده است. خود کبوتر هم مانند کودک نماد پاکی است.که چند نوع وجود دارد و شاعر در اینجا مدنظرش حیوانی آرام است و اگر شاعری بخواهد از احساسات پاک صحبت به میان آورد و بخواهد در آسمان (مذهبی) به اوج برسد از واژه کبوتر بسیار استفاده میکند.
در سطر سوم شاعر به زیبایی ضربه را وارد کردهاست و میتوان به نظرم دو برداشت متفاوت از آن کرد: اول اینکه؛ می دانیم کودک عاشق دفتر نقاشی است و همهی احساسات خود در آن به نمایش میگذارد و آرزوهای پاکش را روی دفتر میریزد، پس با پر زدن دفتر همه آرزوهایش از دست میرود و از این رویداد خشنود نیست. این تصور یک قوهی تخیل بالایی می خواهد و در کودکان این قوه فراوان است. برداشت دیگری که میتوان کرد این است که نقاش تمام آرزوهایش را به گوش "آسمان" می رساند و از این حادثه "خشنود" است.
دکتر راثیپور
شعر کوتاهی است با تصویری زیبا که البته مایههایی از سبک هندی در آن دیده می شود. عادت بدی که دارم این است که هر شعری را می خوانم و می پسندم کلمات را در ذهنم پس و پیش میکنم تا ببینم آیا این نحو کلمات بهتر ازآنی که هست هم میتواند باشد. من فکر میکنم این شعر می شد کوتاهتر از این هم بشود یعنی هم دفتر در سطر اول به قرینهی سطر آخر حذف شود و هم کبوتر در سطر دوم:
کودکی طرح کبوتر زد
صفحه حال بال پیدا کرد
دفترش پر زد
امیدوارم سراینده شعر از دستکاری من ناراحت نشود.
ساحل مرجانی
«هنر مزرعه بلال نیست، که هرسال محصولش بهتر شود... از ستارههای آسمان هم یکی میشود کوکب درخشان، الباقی سوسو میزنند» -کمال الملک؛ علی حاتمی
این سه گانی نظیر ندارد. در فرم ومحتوا، بی همتاست. چه مزارع بلالی دیدهایم؛ همه در سودای خط و خال و چشم وابرو. تازه به تازه. یکی از یکی به. چقدر به آسمانها نگاه کردهایم. چه سوسوها که دیدهایم. اما راه خردمندی، دانش محوری، رمز موفقیت، فلسفهی زندگی و تلاش انسانی، راهکار ترقی و تعالی فردی واجتماعی و چگونه اندیشیدن و چگونه عمل کردن را تنها در این کوکب درخشان، در این سهگانی ممتاز و سرآمد و کار آمد دیده ایم. این شعر را باید بر دروازه های شهر های ما، بر سر در مدارس ما بنویسندتا همگان بدانندکه اگر طالب عروج و ترقی هستند، نخست به پرواز بیندیشند، همچون کبوتر سفید فام پاکی و مهر.
صهبای بیدگلی
سهگانی زیبایی خواندم. با قافیه و ردیف 1و3. با وزنی که در هر گان از ارکان خویش فاکتور میگیرد(در هر گان یک فاعلاتن کم میشود).
به لحاظ تصویری و ترسیم واقعیت تناسب زیبایی در همهی ارکان این سهگانی وجود دارد. معمولا بچهها عاشق نقاشی هستند. خصوصا کشیدن پرنده. پرنده هایی که در تصورات زیبا و شیرین بچه ها پرواز میکنند.
در این سه گانی، شاعر با عنایت به این اصل بسیار زیبا به این تصور و ذهنیت، واقعیت و جان بخشیده است. حتما شما هم مثل بنده دیدهاید وقتی دفتری را در مسیر باد قرار میدهیم چگونه آن را ورق میزند. همان تصویری که در این سهگانی آمدهاست. وقتی، همهی این چشم اندازها را سنجاق کنید به صداقت بچهها، دیدنیتر و شنیدنیتر میشود. اصلا بچهها در خیالات خویش گمان میکنم ناشدنی نداشته باشند. باید برایشان هرآنچه میخواهند و میگویند، شدنی باشد.
با یک نگاه کلی به این سهگانی به نکتهی زیبای دیگری پی بردم و آن اینکه تمام کلمات این سه گانی بار مثبت دارد، زیباست و برای کودکان خوشایند است. نگاه کنید کلمه به کلمهی آن را؛ بچه ها به همین راحتی به آرزوهایشان میرسند. با یک ورق کاغذ و یک مداد. ما بزرگترها هستیم که روز به روز عرصهی پرواز را در خیال و در عمل به روی خودمان تنگ و تنگتر میکنیم.
سلبینازرستمی
شعر ساده، صمیمی به دوراز هر گونه پیچیدگی زبانی، و همچنین آکنده به امانات ادبیاست؛ شعری عمیق و دقیق که وزن و آهنگ، حس سمفونی دلنشینی به آن بخشیدهاست. ونکتهای که باید یاد آوری کنم؛ وقتی هر بند این شعر را خواندم یاد برخی اشعار وزین و زیبای زندهیاد سلمان هراتی افتادم. شعری است زیبا و تاثیر گذار از حیث استعاره، تلمیح و...
اما نمی دانم چرا این همه غلو و اغراق در نظریهی خانم ساحل مرجانی وجود دارد؟ شاید برداشت بنده ازنظر ایشان اینگونه بودهاست. برای تمجید از طرح این سهگانی آیا لازم بود ا...اکبر بگوییم؟ متحیر شدم از سرکار خانم مرجانی. توفیق وتایید شعر، از لحاظ محتوی هیچ دخلی به علم و دانش شاعر ندارد. بلکه هدف شاعر ارایهی تصویر زیبایی از شهید بودهاست که سلمان هراتی این کار را خیلی وقت پیش به تصویر کشانده و پروازش دادهاست. ودربارهی عیار شعر؛ منظورایشان و دیگر سروران را از معیار و عیار ادبی نفهمیدم. نیز، با نظرات جناب راثی پور، موافقم!
کنعان محمدی
چقدر ناب و لذیذ است این سهگانی؛ کودکی در دفترش طرح کبوتر زد. برای آغاز بسیار زیباست و مخاطب را پی خود میکشد تا برسد به مصرع بعدی و ببیند چه اتفاقی برای کبوتر یا کودک قرار است رخ دهد. و اما میرسیم به؛ برگه ها بال کبوتر شد. میخوانیم و میخکوب میشویم وقتی میبینیم که نه برای کودک و نه برای کبوتر اتفاقی رخ نداده است، بلکه برگه ها سوژه شده اند. اما؛ دفترش پر زد...
این مصرع همان ناگهانگی است که باید در مصرع سوم هر سهگانی به ذهن مخاطب وارد شود و شاعر توانسته به خوبی این ناگهانگی را ایجاد کند، هر چند با آمدن واژهی دفتر در مصرع اول، "دفتر"در مصرع آخر بهگونهای حشو محسوب میشود. و اگر واژه ی دفتر از مصرع اول حذف شود به زیبایی های این کار افزوده میشود.
حسن نصیری
سهگانی زیبای سرکار خانم دکتر دهقانی بسیار پر محتواست و در عین سادگی کلمات، که همگی نماد پاکی وبی آلایشی هستند، توانسته ذهن مخاطب را درگیر دنیای آسمانی کودکانه بکند. سکوت، احترام و لذت، عکسالعمل من در برابر این سهگانی است.
رضا بیگی
من با نظر جناب بیدگلی خیلی موافقم. و فارغ از رعایت خوب و مناسب فن شاعرانگی در این سهگانی دنیای پاک کودکانه بخوبی به تصویر کشیده شدهاست. کودکان با دلهای پاکشان همه چیز را شدنی و خود را خالق می بینند. در دنیای پاکشان پرواز واقعیتی است انکار ناپذیر و این سروده ظاهراً نماد فوق العاده ملموسی از تخیلات کودکانه است.
در عمق این شعر به معنای ژرفتری هم میرسیم که واقعیتها، همیشه زاییدهی یک طرح و یک ایده هستند که تنها کافیست عشق و اطمینان چاشنی شان باشد و شاعر از پاکی اندیشه و ایمان کودکانه کمال بهره را برده و در این سهگانی بسیار موفق عمل کردهاست. این سروده هم بهلحاظ فنی و هم بهلحاظ ظاهر و نهانش، بسیار عالیست. اما اینهمه اغراق و غلو از طرف ساحل مرجانی گرامی...؟
علی محیط
این سه گانی به نوعی نوستالژی خیلی از دههی شصتیهاست. نمادهایی از پاکی و زیبایی مثل کاغذ - دفتر و کبوتر و پرواز در اینجا جمع شده و به زیبایی کنار هم نشستهاند تا یک سهگانی زیبا و دلنشین را به تصویر بکشند. حُسن این سهگانی این است که در حین خواندن در ذهن خواننده تصویر سازی هم میشود. هرچند کشف جدیدی نیست اما بیان و شیوایی خاص خود را دارد و ضربآهنگی که در دل کار است هم زیبایی اش را دو چندان میکند.
مجتبی تونهای
كار زيبايي است و به خاطر صميميت سيال و بار عاطفي آن، با مخاطب ارتباط برقرار مي كند. اين سروده، يك"نقاشي- شعر" است؛ با حس شيرين پرواز. برف شادي روي اين شعر نشسته و همه شعر را سفيد كردهاست (كبوتر، دفتر، برگه، بال). همسايگي نگاه متفاوت و انديشمندانهي شاعر با آرزوهاي كودكان، ارجمند است.

عارفه دهقانی